اولین قدم

همون روزای بعد از تولد بهار خانوم کم کم شروع کرد که تنهایی و بدون کمک وایسه مثلا منو میگرفت بلند میشد بعد دستشو ول میکرد برا چند ثانیه بعد یهو تعادلشو از دست میداد و میفتاد روم... تو قشم هم تمرینش بیشتر شد و به مرور میتونست زمان بیشتری خودشو نگه داره و بدون کمک وایسه . حالا دیگه با کمک دیوار بیشتر میتونست راه بره . دیگه منتظر راه رفتنش بودم ولی خیلی طول کشید تا پاهاش قدرت پیدا کنه و اولین قدمشو برداره 

بعد از اون هم گاه گاهی بهار میتونست بسختی از رو زمین بلند شه وایسه برا چند ثانیه تا اینکه بالاخره...

درست روز نیمه شعبان روز تولد امام زمان بهار نازیه من تونست اولین قدمشو بتنهایی و بدون کمک برداره. اون روز بهار تلاشش برا بلند شدن از رو زمین و ایستادن بتنهایی بیشتر شده بود و هی بین گاگله کردناش بلند میشد وایمیستاد . تو این بین هم یکی دو قدم برمیداشت و میفتاد 

چه ذووووقی کردم وقتی اولین قدمشو دیدم همش منتظر بودم باز بلند شه یه قدم بره تا من ازش فیلم بگیرم ولی نمیشد ... تا میومدم فیلن بگیرم خانوم افتاده بود 

خییییلی روزای قشنگیه روزای اولین قدمهای زندگیه بهار

انشاالله امام زمان دستش رو سرش باشه و همیشه همراهش باشه