بهاربهار، تا این لحظه: 10 سال و 17 روز سن داره

بهار زندگیم

اسهال !

جمعه 9 آبان .... 6 محرم بود و روز شیرخوارگان حسینی . منم که خیلی دوست داشتم تو این روز بهارمو ببرم شاهچراغ صبح همون روز با بهار و عمه بهار و آراد رفتیم شاهچراغ ولییییییی ..... وقتی اووونهمه جمعیت  رو دیدیم و با در بسته روبرو شدیم دست از پا درازتر زیر بارون و هوای سرد برگشتیم خونه از همون شب بهار اسهال گرفت یهویی و تا امروز همچنان این اسهال ادامه داره تازه عفونت ادراریش خوب شده بود نمیدونم این اسهال از کجا پیداش شد . طفلی خودش کلی وزنش کم داره تو این مدتم 200 گرم کم کرده این ماه کلا افت رشد داشته 3 بار بردمش دکتر تا حالا دوبارم آزمایش مدفوع .... تا اینکه بار آخر دکترش گفت این اسهالش بخاطر آلژی هست و ممکنه تا ماهها ادامه دا...
27 آبان 1393

جواب آزمایش

واااااای خدااااا کلی نوشتم بهار با یه کمه همه رو پرووووند خلاصه میگم دیگه با کلی بدبختی منو بهار راهی بیمارستان نمازی شدیم برا جواب آز بعدم بردیم نشون دکتر دادیم خدارو شکر اینبار جواب کشت منفی بود ولی برا یماه دیگه باید دوباره آز بده ... خییییلی خسته شدم تنهایی با بهار تو بغلم ... *همه خستگیام فدای یه تــار موت بهــــارم* ...
7 آبان 1393

شش ماه گذشت!

بله ! شش ماه گذشت دخترم . چه زود ! شش ماهگیت مبارک دخترم امروز واکسن شش ماهگی بهارمو زدیم البته با یک روز تاخیر ! آخه دیروز داشتیم از مسافرت جنوب برمیگشتیم دیگه نشد ... این ماه همش گرفتار عفونت بهار بودم ... وقتی 5 ماهگیش متوجه شدم فقط 100 گرم اضاف کرده و قدشم فقط 1 سانت دیگه مشکوک شدیم و بردیمش دکتر که دکترشم آز ادرار نوشت واسش و نتیجه این شد عفونت شدییییییید یه 10 روز به تجویز دکتر بهار خانوم سیفکسیم نوش جان کرد و دوباره آز گرفتیم باز همان آش و همان کاسه !  ایندفعه بردیمش پیش دکتر فلاح زاده فوق تخصص کلیه اطفال ... اونم واسش تکرار آز نوشت ( آخه به عفونت مشکوک بود میگفت شاید کیسه آلوده بوده باشه ! ) و سونو کلیه ......
1 آبان 1393

عید ولایت

ای کاش علی شویم و عالی باشیم همسفره کاسه سفالی باشیم چون سکه بدست کودکی برق زنیم نان آور سفره های خالی باشیم **** بهارم عیدت مبارک عزیزم   ...
21 مهر 1393

سوپ

بهاری امروز اولین سوپ زندگیشو نوش جان کرد سوپ امروز بهار مخلوطی از هویج و سیب زمینی و یه تیکه مرغ و یکمی برنج و یه کوچولو کره که میکس شده آوردیم خدمت بهار ولی زیاد استقبال نشد یعنی بد مزه بود؟ ...
14 مهر 1393

اولین پست

این اولین پست من تو این وبلاگه... از بدو تولد بهار تصمیم ایجاد یه وبلاگ رو داشتم ولی نمیدونم چرا حوصلم نمیشد ... وقت نمیشد ...  بلاخره این وبلاگ رو روز عید قربان برا بهار جونم درست کردم که هروقت تونستم بیام خاطرات خوب و شیرین زندگیش رو اینجا ماندگار کنم  ...
13 مهر 1393